کانال تلگرام پخش آهنگ ناکامان 👈 nacaman@

منو سایت

دانلود آهنگ دیوار از داریوش (از زمزمه دلتنگیم)

آهنگ غمگین (6) خسته

دانلود آهنگ قدیمی دیوار از داریوش (از زمزمه دلتنگیم)

متن آهنگ

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما
یک عمر نمی‌دیدم در خویش چه‌ها داریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ابریم و نمی‌باریم
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم
دوران شکوه باد از خاطرمان رفته‌است
امروز که سد بسته‌است خشکیده و بی‌باریم
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما
یک عمر نمی‌دیدم در خویش چه‌ها داریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ابریم و نمی‌باریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم

آهنگ‌های مشابه



نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  1. ناشناس 16 آبان 1403

    پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است.

  2. مهدی توسلی 2 شهریور 1402

    بسیابسیار زیبا ولی ایکاش زودتر می‌فهمیدیم چی میگه
    ممنونم از همه دست اندرکاران درود بر شما لطفا ادامه بدین ما منتظر تا هستیم.

  3. ناشناس 28 مرداد 1402

    سپاسگزارم

  4. ناشناس 4 فروردین 1401

    شهرام از نارمک
    در مورد داریوش بزرگ چیزی نگم بهتره
    فقط درود بیکران

  5. بهرام چوبین 24 آذر 1400

    درودجاودانه بی تکرار
    بسیارعالییییی…

  6. مهدی حسنی 4 دی 1399

    از زمزمــــه دلتنگیم، از همهمــه بیزاریم
    نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

    آوار پریشانــی‌ست ، رو ســوی چـــه بگریزیم؟

    هنگامه ی حیرانی‌ ست، خود را به که بسپاریم؟

    تشویش هزار ” آیا”، وسواس هزار “اما”

    کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم

    دوران شکوه بـــاغ از خاطرمان رفتــه‌ ست

    امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم

    دردا کــه هدر دادیم آن ذات گرامی را

    تیغیم و نمی‌ بریم، ابریم و نمی‌ باریم

    ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب

    گفتند کــه بیدارید؟ گفتیم کـه بیداریم

    من راه تــو را بسته، تـــو راه مرا بسته

    امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

    حسین منزوی

    1. بهرام 24 آذر 1400

      آری اینچنین است برادر….

  7. ناشناس 24 فروردین 1399

    دکلمه های غمگین